آنقدر درگیر ِ من بوده ای که بعد از رفتنم باید تا آخر ِ عمر تظاهر کنی عاشق ِ کسانِ دیگری تظاهر کنی ... عاشقانه کنارشان می خوابی تظاهر کنی عاشق ِ من شدنت، اشتباه بود تظاهر کنی من، لیاقتِ عشق ِ تو را نداشتم و به دروغ بگویی من دروغ می گفتم و..... خودت می دانی هیچکدام ِ اینها واقعیّت ندارد.
تو تا آخر ِ عمر درگیر ِ من خواهی بود و تظاهر می کنی نیستی مقایسه، تو را از پا در خواهد آورد.
من می دانم به کجای قلبت شلیک کرده ام تو دیگر خوب نخواهی شد.
چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان وقتے سیبــ را چیدم … گمان مے کرد فریب داده استــ مرا نمے دانستــ تو پرسیده بودے : مرا بیشتر دوستــ دارے یا ماندن در بهشــ ــتــ ر
آهنگِ زنگ میگه "تویی"!!! میدُوَم سمت گوشی دیدنِ اسمت بعدِ این همه مدت روی صفحه گوشی مثلِ معجزه میمونه.... تا میام گوشی و بردارم و بگم :جانم عزیزِ دلم
همه لحظه های نبودنت مثلِ فیلم از جلو چشمم رد میشه از همون روز اول که میومدم تو اتاقم در و میبستم/بالشم و میگرفتم جلو دهنمو اینقدر ضجه میزدم تا از حال برم ... تا همه شبهایی که مثلِ دیوونه ها تا صبح تو اتاقم راه میرفتم و با خودم درد و دل میکردم ... همه اون الکی عصبانی شدنام. ....بی حوصلگیام.....دلتنگ شدنام همه نا امید شدنام و کفر گفتنام همه با گریه التماس کردنام به خدا که فراموشت کنم و دلم یکم آروم بگیره... همه تب و لرز کردنام.... همه قرصهای رنگارنگ آرامبخش.... همه و همه... میبینی؟ من بی اندازه دوستت داشتم و تقاصِ این دوست داشتن هم "به اندازه" پس دادم... دیگه بسه... حتی فکرِ برگشتنِ اون روز های سیاه ......من و از پا درمیاره! چه برسه به اینکه دوباره تکرار بشه... پس گوشی روخاموش میکنم تو دلم میگم:خداحافظ.....برای همیشه عزیزِ همیشگیِ دلم! اشکام و پاک میکنم و با لبخندی تلخ از اتاقم میرم بیرون.